با یک نگاه عاشق میشود و هر آنچه که بین ما گذشت برایش خاطره شد ..همیشه میگفت دوستت دارم..آنقدر گفت تا در قلبم تثبیت شد..عشقش مانند آتش وجودم را فرا گرفت..من در این دنیا فقط اورا داشتم.. به دنبال راهی بود تا تنهایی هایش را پر کند من هم دنبال سرنوشتم..نمیدانم تقدیر خدا چیست ..ولی یک چیز را میدانم..با وجود اینکه خیلی از من دور است و من هم در افکار او گم هستم باز یک روز خواهد رسید که برگردد..تا آن روز او در قلب من باقی خواهد ماند..اشک های زیادی ریختم که هیچکدام مرهم درد هایم نشد..عادت به لبخند اجباری داشتم.از درون میسوختم اما کاری جز نگاه از من برنمیآید..میدانم یک روز خواهد رسید که این هارا بخوانی..میدانم دوباره میفهمی من هم وجود دارم..میدانم در کنار دیگری هستی اما یک روز دوباره درکنار هم قرار خواهیم گرفت.همیشه چشم انتظار تو ح.ب 96/11/27
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2